۱۳۸۹ آبان ۶, پنجشنبه

هيچ توجيهي پذيرفتني نيست. مجیدی ، باقری ، جباری ، رضایی و طالب‌لو ياران کودتاچيان شدند.


هيچ توجيهي پذيرفتني نيست. مجیدی ، باقری ، جباری ، رضایی و طالب‌لو به مردم پشت کردند و در کنار کودتاچيان ايستادند.

نمي دانم چرا هر ننه قمري که در موقعيتي اينچنيني قرار مي گيرد هزار و يک توجيه و دليل به هم مي بافد. با يکي از اين دانشجويکان راه يافته به ملاقات خامنه اي دوست بودم. مي گفت مجبور بوده ام بروم. مي گفت ترسيده ام پاسخ منفي بدهم. گفتم بسيار خوب. حالا بايد تاوانش را هم بدهي. ارتباطم را با او قطع کردم و بعدتر بارها ديدم که در مناسبت هاي گوناگون و در جمع هايي که حضور مي يافت مسخره شد و خواري کشيد. به هر حال هر کاري تاواني دارد. اين فوتباليست هاي درباري هم مي توانستند بهانه اي بتراشند. حتا مي توانستند در همان ابتداي بازي خود را مصدوم جلوه دهند و با تمارض بازي را ادامه ندهند. نه! هيچ توجيهي پذيرفتني نيست. آقايان مجیدی ، باقری ، جباری ، رضایی و طالب‌لو شما از دل مردم رفتيد. شما کاسه ليسان، هم پياله ديکتاتور دروغ گو شديد. حالا هم بايد تاوان آن را بدهيد. چنين نخواهد ماند... روزهاي ديگري در راهند...

۱۳۸۹ مهر ۲۷, سه‌شنبه

دست نگه دارید ! این کشتی دارد غرق می شود!


نمی دانم فیلم سینمایی«تایتانیک» را به خاطر دارید یا نه. در صحنه ای از این فیلم در حالی که کشتی عظیم تایتانیک در اثر برخورد با کوه یخ (ice berg) دچار صدمه ی جدی شده بود، گروهی نوازنده در عرشه ی کشتی مشغول اجرای قطعات برگزیده از موسیقی کلاسیک بودند! آنان کار خود را به بهترین نحو اجرا می کردند و دقت می کردند که کیفیت کارشان تحت تاثیر شرایط نامناسب موجود قرار نگیرد! اما در یک کشتیِ در حالِ غرق شدن و در میان مسافرانی که از هول و وحشت در حال سراسیمه دویدن به این سو و آن سو هستند، چه اهمیتی دارد که موسیقی کلاسیک با بهترین کیفیت اجرا شود؟!
***
نمی دانم کتاب«قلعه ی حیوانات» نوشته ی «جورج اورول» را خوانده اید یا نه. ماجرای این کتاب، داستان حیوانات یک مزرعه علیه اربابِ زورگوست. حیوانات دست به دستِ هم می شوند و ارباب و خانواده اش را از مزرعه بیرون می کنند و خود مدیریت مزرعه را به دست می گیرند. اولین کار آن ها پس از پیروزی انقلاب شان تنظیم عهد نامه ای ست که طبق آن همه ی حیوانات با هم برابرند و هیچ کس حق ندارد خود را ارباب و مالک دیگران بداند اما چیزی نمی گذرد که خوکی که مدیریت مزرعه را به دست گرفته است، آرام آرام عهدنامه را تغییر می دهد و برای خود و اطرافیانش حقوق و امتیازات ویژه ای وضع می کند در این میان، اسبی در این مزرعه زندگی می کند به نام«باکستر» که به لحاظ خوش خلقی، صبوری و پشتکار، مورد احترام همه ی حیوانات است. حیوانات از او می خواهند کمک شان کند تا در مورد شرایط جدید تصمیم بگیرند اما«باکستر» سخت مشغول کار است و به اطرافش توجه ای ندارد. شعار او این است:«من کار می کنم!» و احساس می کند که باید کار خود را به بهترین شکل انجام دهد و کاری به کار چیز دیگری نداشته باشد! گرچه«باکستر» می توانست از اتفاق وحشتناکی که در«قلعه ی حیوانات» رخ می داد جلوگیری کند چنان سرش به کارش گرم بود که فقط هنگامی از«تغییرات» باخبر شد که خوک حاکم، او را به یک سلاخ فروخت!
***
اولویت بندی(Priority setting) از مهم ترین مهارت های زندگی ست. شما هر چقدر زیبا ویولن بنوازید، در یک قایق در حال غرق شدن، ویولن نواختن در اولویت قرار ندارد. شما هرچقدر کشاورز قابلی باشید، در یک مزرعه ی در حال سوختن، سم پاشی و آفت زدایی در اولویت قرار ندارد. شما هر چقدر آرایشگر قابلی باشید. اصلاح کردن سر و صورت فردی که دچار حمله ی قلبی شده است و باید بلافاصله به بیمارستان انتقال یابد را عاقلانه نمی دانید.
«کارل مارکس» ، فیلسوف آلمانی، یکی از افسون های جامعه ی سرمایه داری را«تخصصی شدن» می داند. هرکس چنان سرش به کار و تخصص خود گرم است که فراموش می کند کل این جامعه به کدام سو حرکت می کند! باهوش ترین و سختکوش ترین آدم ها گرفتار الگوی «باکستر» می شوند و مسال کلان اجتماعی را ازیاد می برند آیا در جامعه ای که رسانه های فراگیر به آلوده کردن روان مردم مشغولند و هر روز میلیون ها نفر را بیمار می کنند، من باید فقط در مطب روان پزشکی ام بنشینم و وقتم را با ویزیت یکی یکی بیماران پر کنم؟! آیا این تنها وظیفه ی من است؟!
دکتر س (روانپزشک)

تجدید بیعت دوباره خامنه ای با احمدی نژاد در قم و تایید این که دولت، قوه اول کشوراست.


به نظر می رسد تئوری دوستانی که معتقد بودند در پی هشدارهای اقتصادی به رهبر و لجبازی های پی در پی احمدی نژاد در مورد قضیه رحیم مشایی خامنه ای راه خود را از احمدی نژاد جدا کرده است، نقش بر آب شد. مهم ترین نکته سخنان خامنه ای در قم را همانا باید تجدید بیعت چندباره او با احمدی نژاد و اعلام حمایت صریح از او دانست. او در بخشی از سخنانش که فارس این گونه نقل کرد: «همبستگی روزافزون مردم و خواص با قوای سه گانه به ویژه قوه مجریه دومین نکته مورد تأکید رهبری نظام بود.» آشکارا با آوردن لفظ «به ویژه» قوه مجریه را تافته جدابافته دانست و عملا حرف احمدی نژاد را که دولت را در راس امور نامید تایید کرد.

۱۳۸۹ مهر ۲۴, شنبه

کامران نجف زاده نه اخراجت می کنند و نه به جاسوسی متهم می شوی، هر چه می خواهی بر ضد دولت فرانسه بگو.


کامران نجف زاده تو می توانی با آزادی در خیابان های پاریس بگردی و هرچه دلت می خواهد از تظاهرات اعتراضی مردم عکس و فیلم تهیه کنی و در بخش های مختلف خبری تلویزیون ایران با آب و تاب پخش کنی. خیالت راحت که پلیس فرانسه نه مانع کار تو می شود و نه به جاسوسی متهم ات می کنند. یادت هست یک دختر دانشجوی فرانسوی فقط به خاطر گرفتن چند عکس از تظاهرات مردم ایران آن هم تنها از روی کنجکاوی و نه برای ارسال به شبکه های خبری، 45 روز در زندان به سر برد و مجبور شد با حجاب تحمیلی اسلامی در تلویزیون ایران به نمایش درآید؟ کامران خان، تو می توانی بدون این که به علت اصلی اعتراضات مردم فرانسه اشاره کنی (که در این مورد اخیر دلیل اصلی اش دو سال افزایش سن بازنشستگی بود) در خبرهایت آسمان و ریسمان را به هم ببافی و طوری گزارش بدهی که انگار دولت فرانسه همین روزها ساقط می شود و سارکوزی در ملا عام تیرباران می شود. جناب نجف زاده تو می توانی اصابت گاز اشک آور به چشم یک جوان فرانسوی را جنایتی علیه بشریت بنامی و در مقابل پرپر شدن هم وطنان خودت در کشورت بی تفاوت باشی. کامران نجف زاده یادت هست در روزهای پر التهاب پس از انتخابات خرداد88 چطور با حس و حال، گزارش های دروغ دیکته شده از سوی سران حکومت را بر ضد جنبش مردمی در اخبار 20:30 قرائت می کردی؟ آن روزها هرگز از ذهن آزاد اندیشان ایرانی پاک نمی شود. شاید بسیاری از خبرنگاران و مجریان تلویزیون بتوانند کارشان را توجیه کنند و بگویند چاره ای نداشتند اما لحنی که تو در گزارش هایت به کار می بردی و دروغ پراکنی هایی که مسلما ابتکار خودت بود تنها صفتی را که سزاوار تو می کند صفت «خائن» است و بس.

۱۳۸۹ مهر ۱۷, شنبه

از قبر جنابعالی!


اين عين جملات وزير آموزش و پرورش است در 15 مهر 1389 به نقل از سايت آفتاب به اين نشاني:


آفتاب: حمیدرضا حاجی‌بابایی، وزیر آموزش و پرورش طی اظهاراتی جالب توجه کولاکی به پا کرد و گفت: سازمان‌ها این همه نهار می‌دهند، ما حرفی نداریم، یک بار به فرهنگیان افطاری دادیم که گفتند از کجا آوردید؟ از قبر جنابعالی.


اين ادبيات از زبان کسي که مثلا همه کاره تعليم و تربيت اين کشور است واقعا جاي شگفتي دارد. اين جناب، نمونه کاملي از مديريت بي در و پيکر احمدي نژادي است. نمونه اش استخدام بي ضابطه 40هزار معلم که در بين آنان کساني بودند که حتا در آزمون شرکت نکرده بودند اما بعدا اسمشان درآمد! امسال هم که ايشان در مدارس طرحي پياده کرده به نام مجتمع هاي آموزشي. وام خودرو و افزايش حقوقي که به مديران اين مجتمع ها مي رسد موجب شده روساي آموزش و پرورش اين مديريت ها را بين آشنايان و «هم باندي» هاي خودشان خيرات کنند. با منتفي شدن استيضاح حاجي بابايي به دليل پس گرفتن امضاهاي تعدادي از نمايندگان، حالا اين بابا حسابي جولان مي دهد و بايد منتظر ادبياتي بي ادبانه تر و برنامه ريزي هايي بي برنامه تر از ايشان باشيم.