۱۳۸۸ آذر ۲۵, چهارشنبه

دستگیر کن صادق جان! منتظر تلنگریم.

جراید: 25/9/88 (((صادق لاریجانی، رئیس قوه قضاییه جمهوری اسلامی، به رهبران مخالف دولت که وی از آنها به عنوان «سران فتنه» یاد کرد گفت که دستگاه قضا «به اندازه کافی» از آنها پرونده دارد...)))
بسیار خوب! من یک بسیجی دو آتشه معتقد به نظام و ولایت! حضرت آیت اله آملی لاریجانی، شما سران فتنه را کاملا می شناسید و به عنوان رییس قوه قضاییه، کلی هم از فتنه گری های آن ها مدرک و پرونده دارید؛ چرا آنان را بازداشت نمی کنید؟ چرا پسر خاله من که فقط یک فقره چک برگشتی داشت و یک کلاه برداری کوچولو کرده بود، بلافاصله بازداشت شد و تا کلی سند و وثیقه نبردیم آزاد نشد، اما این به فرمایش شما کسانی که کارشان فتنه و آشوب (و به فرمایش والامقام، اغتشاش گری) می باشد و کلی هم مدرک دست شما دارند، چرا بازداشت نمی شوند؟؟ شاید بعضی توجیه کنند که ممکن است حامیان آنها غوغاسالاری کنند و بهانه دستشان داده شود و به خیابان بریزند. خب باز هم به گفته مقام والا و رییس جمهور منصوبشان، این چار تا خس و خاشاک و مشتی فریب خورده که به فرض هم تحریک شوند و به خیابان بیایند که با یک نسیم ملایم ناپدید می شوند، پس دیگر چه باک؟ چرا معطلید؟
حضرت آیتللا! لطف کنید این سران فتنه را هر چه زودتر بازداشت کنید. جنبش سبز منتظر یک تلنگر است. این بار پخته تر و نترس تر از گذشته به خیابان می آید. حضور میلیونی مردم، این بار تا گرفتن حق قانونی خود در خیابان ها ادامه خواهد داشت. منتظریم حضرت لاریجانی درنگ نکن.

۱۳۸۸ آبان ۳۰, شنبه

۱۳۸۸ آبان ۲۰, چهارشنبه

آقای خامنه ای با اعدام احسان فتاحیان دستت به خون بی گناهی دیگر آغشته شد.

سلطان علی خامنه ای!
کلام نهج البلاغه را می آورم. نه برای تو که کارَت از پند شنیدن و عبرت گرفتن گذشته است؛ برای آنانی که هنوز کور سوی امیدی به اصلاح حکومت ولایت فقیه دارند:
«... و بپرهیز از خونها و ریختن آن به ناروا، که چیزی چون ریختن خون به ناحق، آدمی را به کیفر نرساند و گناه را بزرگ نگرداند و نعمت را نَبَرد، و رشتۀ عمر را نبُرَد، و خداوند سبحان روز رستاخیز، نخستین داوری که میان بندگان کند در خونهایی باشد که از یکدیگر ریخته اند. پس حکومت خود را با ریختن خونی به حرام نیرومند مکن که خون به حرام ریختن، قدرت را به ناتوانی و سستی کشاند، بلکه دولت را از صاحب آن به دیگری برگرداند.»
"از عهد نامۀ مالک اشتر،نهج البلاغه، نامه 53، ص339،ترجمه دکتر سید جعفر شهیدی"
«ایاک والدماء و سفکها بغیر حلها، فانه لیس شی ء ادعی لنقمة و لا اعظم لتبعة و لا احری بزوال نعمة و انقطاع مدة من سفک الدماء بغیر حقها. والله سبحانه مبتدی بالحکم بین العباد فیما تسافکوا من الدماء یوم القیامة. فلا تقوین سلطانک بسفک دم حرام فان ذلک مما یضعفه و یوهنه بل یزیله و ینقله.»
و با ترجمۀ منظوم امید مجد:
«خون ناحق بر زمین هرگز مریز/ که از این بدتر نباشد هیچ چیزهیچ چیزی همچو خون ناصواب/ خلق را سنگین نگرداند عذابنعمت حق را نیارد بر زوال/ عمر را کوته نگرداند مجالاولین مبنای روز رستخیز/ در قضاوتها همین خونهاست نیزپس ز خونریزی ناحق از عوام/ دولت خود را مده هرگز قوامدر حقیقت خون ناحق ریختن/ از طنابی سست هست آویختنقدرتت را کم کند در رهبری/ بلکه آن را از تو گیرد دیگری»

********************************************************
پیوست:
«اگر نخبگان سياسي بخواهند قانون را زير پا بگذارند، خواسته يا ناخواسته، مسئول خونها، خشونتها و هرج و مرج ها خواهند بود.»
علی خامنه ای 29/3/1388 تهران: خطبه های نماز جمعه (یک روز بعد، ندا آقا سلطان و بسیاری دیگر از معترضان حکومت، به جرم شرکت در تظاهراتی آرام، در خیابان های تهران به خاک و خون کشیده شدند.)

۱۳۸۸ آبان ۹, شنبه

دوران موعظه سلطان سپری شده است.

سخنی با دوست نادیده ام محمود وحید نیا

ظهر چهارشنبه ششم آبان، چند دقیقه ای از ساعت 2 گذشته به خانه رسیدم. تلویزیون روشن بود و مجری سخنانی را از آیت الله خامنه ای نقل می کرد که از جمله به وقایع پس از انتخابات اشاره داشت. نخست فکر کردم نقل قول از گذشته است اما کمی که گذشت متوجه شدم مربوط به همان روز و دیدار مقام رهبری با نخبگان علمی است. برایم عجیب بود. این سخنان، آتشی را که -به ظاهر- شعله اش فرو نشانده شده است، شعله ور می سازد و انگیزه جوانانی را که در تدارک برگزاری راهپیمایی اعتراض آمیز 13 آبانند بیشتر می کند. با خود می گویم خامنه ای را چه شده است. این سخنان نسنجیده و اینچنین با بغض آن هم چهار ماه و اندی پس از انتخابات از چه روست...؟!
کمی بعد که گشتی در سایتها می زنم پاسخم را می یابم و آن سخنان شجاعانه جوانی است که رو در روی رهبر می ایستد و بسیار متین و روشنگرانه سخن می گوید. سخنانی که موجب می شود خامنه ای عنان اختیار از کف بدهد و بگوید آن چه را که من سوتی بزرگ ایشان در آستانه 13 آبان می نامم.
اما، دوست عزیزم، جناب آقای وحیدنیا! آن چه از حرفهای منطقی و معقولانه شما به بیرون درز کرده، نشان از صداقت شما و امید به تاثیر کلامتان در مقام رهبری دارد و گمان می کنم چه بسا چند روزی با خود کلنجار رفته اید که اگر مجالی یافتید چه بگویید و چگونه بگویید و... .
اما می خواهم به شما و تمام دلسوزان واقعی نظام(؟) و اصولگرایان معتدلی که هنوز لفظ "معظم" را به دنبال "مقام" می آورند و به جناب خامنه ای امید دارند بگویم که: «نیست امید صلاحی ز فساد حافظ». آن چه که فاش و عیان بر قاب تلویزیون به نام "مقام معظم رهبری" نقش بسته است، چهره پیرمردی عبوس و بیمار است که مصرف "دارو" یش روز به روز بالاتر می رود و هیچ تسلطی بر اعصاب و روان خود ندارد. به یقین می گویم اگر چند پزشک بی طرف، او را معاینه کنند، فی الفور نسخه بازنشستگی اش را می پیچند و او را بر حذر می دارند از هرگونه کار و فعالیت اجتماعی که به میزان هر چند اندکی نیاز به تعقل داشته باشد. جناب آقای وحید نیا باید پذیرفت دوران موعظه سلطان سپری شده است چاره دیگری بباید. جان برادر: «مگو دیگر که حافظ نکته دانست/ که ما دیدیم و محکم جاهلی بود.»

۱۳۸۸ مهر ۱۰, جمعه

یک کودتای آمریکایی دیگر

می توانستیم کودتای ننگین آمریکا در 28 مرداد 1332 را به فراموشی بسپاریم، اما ...

به نظر می رسد بر خلاف اتهاماتی که بلافاصله پس از انتخابات 22 خرداد متوجه روسیه شد، باز هم یک کودتای آمریکایی دیگر به وقوع پیوسته است.
به این گزاره ها توجه کنید:

1- ا.ن(احمدی نژاد) نخستین رئیس جمهوری ایران اسلامی بود که برای رئیس جمهور آمریکا (اوباما) پیام تبریک فرستاد.
2- بحران اقتصادی کشنده اخیر در آمریکا موجب شد دولت این کشور برای نجات از وضعیتی که گرفتار شده بود، هر گونه راهکاری را مجاز بداند و در رابطه با دیگر کشورها منافع اقتصادی خود را در اولویت قرار دهد.
3- تاکنون اخبار غیر رسمی (اما بسیار نزدیک به واقعیت) خبر از ارسال دو نامه از سوی باراک اوباما به علی خامنه ای داده اند.
4- در روزهای پس از کودتای 22 خرداد، اوباما در اولین موضع گیری خود جریانات به وقوع پیوسته در ایران را مسائل داخلی دانست و بعدا بر اثر فشار افکار عمومی و محافل ایرانیان مقیم آمریکا تغییر نظر داد.
5- احمدی نژاد دست کم دوبار در مقابل موضع گیری کشورهای اروپایی و آمریکا، جمله ای به این مضمون بر زبان آورد که: آقای اوباما دیگر چرا؟!
6- پس از فاش شدن موضوع نیروگاه اتمی تازه ای در ایران، برخی خبرگزاری ها اعلام کردند که آمریکا از مدتها قبل در جریان راه اندازی این نیروگاه بوده است.
7- به اینها اضافه کنید سفر ناگهانی وزیر امور خارجه ایران به واشنگتن را در شب مذاکرات ایران با 1+5
خبر این است: آمریکا پس از سی سال با دولت کودتایی، نامشروع و غیر مردمی ایران، به طور رودر رو مذاکره کرد.

۱۳۸۸ شهریور ۳۱, سه‌شنبه

شرممان باد

شرممان باد.
(به بهانه دیدار سعید حجاریان در تلویزیون جمهوری اسلامی)
سه شنبه 31 شهریور 88

خشم و آتشم امشب. چهره سعید حجاریان را در تلویزیون می بینم. از زندان آورده اندش (هرچند شاید صدا و سیما را به زندان برده بودند. پس زمینه تیره و تار فضای مصاحبه؟! به استودیوهای صدا و سیما شباهتی نداشت) مجری اصرار دارد که لااقل چند کلامی سخن بگوید. کلام بریده او و لکنت عذاب آوری که هی تکرار می شود و خنده هایی که گویا به او دیکته شده اند، سمفونی غم انگیز و تحمل ناپذیری را می نوازد. شرمم می آید که پای تلویزیون لمیده ام و هیچ کاری نمی توانم بکنم. چند فحش رکیک زیر لب هم دردی را دوا نمی کند. تلویزیون، حجاریان را حتی آن زمانی که عضو شورای شهر تهران بود هیچگاه نشان نمی داد. تنها پس از آن که گلوله خورد و بر روی تخت بیمارستان آرمیده بود با چندین شیلنگ در سر و گردنش، به او افتخار حضور در تلویزیون دادند. آن هم از این رو که فکر می کردند لابد کارش تمام است و بگذار در این روزهای آخر از بدن نیمه جانش بهره برداری تبلیغاتی و سیاسی بکنند. همان قدر که از مرگ رهید دوباره ممنوع التصویر شد. قاتلش (چه فرق می کند ضاربش) را هم بعد از مدت کوتاهی رهایش ساختند تا به ادامه تحصیلش لطمه ای وارد نشود.
امشب سعید حجاریان را از پس هفته ها زندانی بودن و رنج ها و تهدیدها و شکنجه هایی که تحمل کرده، آراسته اند. لباسی متعارف به تنش کرده اند و به عنوان میهمان برای به اصطلاح کنفرانس آسیب شناسی حوادث انتخابات نشانده اند تا مردم ببینند چگونه زندانهای ولایت فقیه متحول می کند. از این رو به آن رو. یک عمر غفلت و فراموشی را می زداید و تمامی پندارهای غلط گذشته را بر می درد. یک آدم معتقد به لیبرالیسم و کمونیسم و آنارشیسم را در ولایت مطلقه ذوب می کند. وای بر ما. وای که این قدر دست کم گرفته اندمان که چنین نمایش شرم آور و مضحکی را در مقابل چشمانمان اجرا می کنند و امید دارند تحت تاثیر قرار بگیریم و باور کنیم. همین خود ننگی است تحمل ناپذیر. این که خیال کنند فریب می خوریم. این که گمان کنند می پذیریم. شرممان باد که پای رسانه کثیفشان به تماشای جومونگ نشستیم. شرممان باد که تصاویر تکه پاره ورزشی را دیدیم و دم بر نیاوردیم. شرممان باد که در روزنامه های روشنفکری مان به تجزیه و تحلیل شخصیت مرد هزار و دوهزار چهره پرداختیم و میلیاردها سود روانه جیب تبلیغات چیان میان برنامه های تلویزیونی کردیم تا امروز چنین تصاویر زجرآوری را به روی آنتن ببرند و باز هم دم برنیاوریم و باز هم به فراموشی بسپاریم و باز هم پای ادامه شبهای برره بنشینیم و به مجری جذاب برنامه نود خیره شویم و منتظر سریال کره ای تازه ای باشیم که لابد شبهای سرد زمستانمان را گرم خواهد کرد.
ما بی چرا زندگانیم... .

۱۳۸۸ شهریور ۱۰, سه‌شنبه

خبرگزاری فارس: رای قاطع نمایندگان به تمامی وزرای احمدی نژاد (ا.ن.)

بنابر این خبر، نام و تعداد آرای نمایندگان مجلس به وزرای دولت دهم از این قرار است:
313 تعداد كل آراء ماخوذه
سردار احمد وحیدی: 312موافق(سفيد)-1 مخالف(كبود)- 0ممتنع(زرد)؛
رضا تقي‌پور: 311موافق-1مخالف-1ممتنع؛
حميد بهبهاني: 310موافق-1مخالف-2ممتنع؛
فاطمه آجرلو: 309موافق-1مخالف-3ممتنع؛
علي‌اکبر محرابيان: 308موافق-1مخالف-4ممتنع؛
مصطفي محمد نجار: 307موافق-1مخالف-5ممتنع؛
سرکار خانم سوسن کشاورز 306موافق-1مخالف-6ممتنع؛
حيدر مصلحي و سيد شمس‌الدين حسيني و منوچهر متکي و مرضيه وحيد دستجردي و محمد عباسي و صادق خليليان جمعا روی هم: 1815موافق- ‪ 6مخالف- 57 ممتنع؛
و کامران دانشجو:320 موافق، 1 مخالف- 0ممتنع؛
***
اما به فاصله نیم ساعت پس از رای گیری و در حالی که علی لاریجانی در حال قرائت نتایج بود، پیام تبریک مقام معظم رهبری، توسط یک پیک موتوری به «عبدالمحمد بابا احمدی» نماینده شریف مردم لردگان رسید که بلافاصله در مجلس قرائت شد و حضرت آیتللاه خامنه ای آرای قاطع و حضور حداکثری نمایندگان را که در تاریخ مجلس بی سابقه بوده است به رئیس جمهور تبریک گفتند. این در حالی است که داريوش قنبري سخنگوی فراکسیون اصلاح طلب مجلس، ادعا کرد به طور قطع تقلبی صورت گرفته و نتایج اصلی حاکی از رای نیاوردن دو سوم اعضای کابینه بوده است. وی در این زمینه به مستنداتی اشاره کرد از جمله: 1-افزایش شمار نمایندگان در زمان رای گیری به 313 نفر 2- پیروی آرا از یک فرمول ثابت که به ترتیب یکی از موافقین کم شده و به ممتنعین افزوده شده است. 3- وجود تنها یک نفر مخالف در تمامی آرای اعلام شده 4- تجمیع آرای 6 وزیر به صورت فله ای 5- تمام شدن گلدان های رای گیری در حالی که تعدادی از اعضای فراکسیون اقلیت هنوز رای خود را نینداخته بودند. 6-پیدا شدن سه عدد گلدان در آبدارخانه مجلس 7-بالاتر بودن تعداد آرای آقای کامران دانشجو از تعداد کل آرا به دنبال این اظهارات، روح الله حسینیان بلافاصله در برنامه 20 و 30 که استثنائا در ساعت 2 و نیم بعد از ظهر از تلویزیون مجلس پخش شد حاضر گردیده و صحت نتایج اعلام شده را تایید کرد و از جزپیات طرح موسوم به تقلب نرم که توسط کشورهای بیگانه در جریان رای گیری برنامه ریزی شده بود پرده برداشت. او گفت عدد 313 به نیت یاران آقا امام زمان در زمان ظهور انتخاب گردیده و کسی حق ندارد با زیر سوال بردن آن به ولی عصرعج ارواحنا لهلفدا توهین کند. وی وجود هرگونه فرمول قبل از اعلام آرا را رد کرد و این که بعدا چنین فرمولی کشف شده را خود، دلیلی بر صحت انتخابات دانست. ایشان متذکر شد اگر فقط یک نفر مخالف در تمام آرا وجود دارد به دلیل لجبازی همان آقای ریش قرمزی است که آن بالا می نشیند و پشتش به اخوی اش گرم است و من فعلا به خاطر مصالح نظام بیشتر وارد جزئیات نمی شوم. حسینیان در ادامه افزود البته اشکالاتی دیگر هم مطرح شده که در نتیجه کلی تاثیری ندارد. او خاطر نشان کرد که با این حال و برای نشان دادن حسن نیت حاضر است به ادعاهای معترضین رسیدگی کند و از آنان خواست مستندات خود را از طریق sms خط ایرانسل ایشان که در زیر آگهی های تلویزیونی زیرنویس می شود بفرستند.
در همین حال، تعدادی از نمایندگان با بلند کردن پلاکاردهایی به منظور اعتراض آئین نامه ای خواستار ابطال آرا شدند که با پرتاب گاز اشک آور توسط حمیدرضا رسایی، آرام شده و به بیرون از مجلس هدایت شدند. در ادامه با فرارسیدن وقت نماز، مقام معظم رهبری (مدذلت العالی) به طور سر زده به مجلس تشریف فرما شدند و نمایندگان و وزرای کابینه دهم، در محیطی سرشار از معنویت، نماز مغرب و عشا را به امامت ایشان به جا آوردند. حضرت آیتللاه خامنه ای پس از اقامه نماز، در سخنان مبسوتی فرمودند: «عزیزان من دشمن در کمین است و الان باید وحدت خودمان را حفظ کنیم.» ایشان در ادامه خاطر نشان کردند: «من هرگز زیر بار این بدعتها نخواهم رفت و مسئول هر گونه تصادفات، تجاوزات و اختلالاتی که از این پس برای نمایندگان مخالف رخ بدهد به عهده خودشان است.»
این ماجرا کماکان ادامه دارد...


صحنه ای از درگیری نمایندگان مجلس شورای اسلامی در جلسات رای اعتماد
فاطمه رجبی برای اعتراض به مرضیه وحید دستجردی از سکوی تماشاچیان به درون مجلس پریده است.

۱۳۸۸ شهریور ۳, سه‌شنبه

اضافه شدن چلچراغ به کالاهای تحریمی؟

اضافه شدن چلچراغ به کالاهای تحریمی؟
یا
چرا زودتر از اینها یکی نگفت: شفتالو!
از زمان انتشار هفته نامه «چلچراغ»، دست کم 90 درصد شماره های این نشریه را خوانده ام. مدیر مسئول چلچراغ، جناب آقای «فریدون عموزاده خلیلی» را سالهاست که می شناسم؛ از زمانی که روزنامه ای خواندنی به نام «آفتاب امروز» را به روی دکه ها فرستاد و من یکی از خوانندگان پروپا قرص آن بودم. عموزاده خلیلی را از نزدیک ندیده ام اما با خواندن نوشته هایش به خوبی به روحیه عاطفی و کردار صادقانه اش پی برده ام و نیز می دانم که خاتمی را خیلی دوست دارد و شخصیتش هم بسیار به او نزدیک است. اما چرا چلچراغ، این روزها چراغ گردسوز هم نیست و حتی جا دارد به کالاهای تحریمی اضافه شود؟ بیایید مروری بر شماره های اخیر این هفته نامه داشته باشیم. از آخرین شماره پیش از انتخابات آغاز می کنم. شماره 343 به تاریخ 16 خرداد؛ روی جلد، طرحی از میرحسین موسوی با شنلی سبز رنگ (یادی از عبای شکلاتی خاتمی!)؛ عنوان روی جلد: «سبزها خبر از تغییر فصل می دهند.» در این شماره 20 صفحه از 52 صفحه نشریه به طور کامل به انتخابات می پردازد و سعی دارد مردم را به شرکت در انتخابات و رای دادن به موسوی ترغیب کند. جالب است که در همین شماره گفتگویی حذف شده (سانسور شده) از «بابک احمدی» را منتشر می کند که با انتقاد او مواجه می شود. بابک احمدی که از کروبی حمایت نموده بود متن کامل پاسخ هایش را به روزنامه اعتماد ملی می دهد. چلچراغ در این روزها رفتاری کاملا سیاسی دارد و دست کمی از یک حزب ندارد. جو غالب جو موسوی است که با حمایت مستقیم خاتمی وارد انتخابات شده و جناب عموزاده هم که قبلا از عشقش به خاتمی گفتیم، دیسیپلین نشریه را رها کرده و کاملا حزبی عمل می کند اما اوضاع در مسیر طبیعی پیش نمی رود... کودتایی که اتفاق می افتد تمام مطالب بر و بچه های چلچراغ را که برای جشن پیروزی موسوی نوشته بودند و قرار بود در روز پس از انتخابات به روی کیوسک های مطبوعات برود، راهی بایگانی می کند و چلچراغ یک شماره از انتشار باز می ماند. اوضاع ناگوار روزهای بعد را هم که خوب می دانید. باتوم و گاز اشک آور و گلوله. روزنامه میرحسین، «کلمه سبز» غیر قابل چاپ شد و «اعتماد ملی» هم باید پس از نظارت قاضی مرتضوی راهی چاپخانه می شد. در فضای تیره و تاری که آن روزها شاهد بودیم و خبرهای حیرت انگیز از بازداشتها و کشتارها، دیدن شماره 344 چلچراغ به تاریخ 30 خرداد بسیار عجیب بود. یادم هست یکی دو روز قبلش وقتی یکی از دوستانم پرسید: «چلچراغ بعد از انتخابات نیومده؟» با تمسخر گفتم: «نه! چی میخوان بنویسن با این اوضاعی که هست. دلت خوشه ها!» تقریبا یقین داشتم که چلچراغ به این زودی ها منتشر نمی شود. پذیرفتنی نبود که در روزهای تحقیر و سرکوب و خفقان که رای مان را لگد کوب کرده بودند و دوستانمان را مجروح و اسیر و کشته، ببینم باز هم چلچراغ روی دکه ها جا خوش کرده است. چلچراغ را برداشتم. شتابان ورق زدم و ورق زدم. انگار نه انگار که اتفاقی افتاده. هیچ خبری حتی در نیم سطر به انتخابات و وقایع بعدی نپرداخته بود. حیرت آور بود. شماره بعدی 345 باز هم بی خبری کامل. تنها «گوساله» ی بزرگمهر حسین پور بود که در صفحه آخر اشک می ریخت! شاید مدیر مسئول عزیز بعدها بگوید همان نیایشی که نوشته بودم و گفته بودم که علی ع اندوهش را در چاه می گفت حرف دل من بود و تصویر خوش تیپ ترین میمون جهان هم که در میانه نشریه چاپ کرده بودیم، اشاره ای داشت به رئیس جمهور کودتاچی ... !
این حکایت کماکان ادامه دارد. چلچراغ هر هفته می آید و شده است یک نشریه زرد. زرد به رنگ تخم مرغ گندیده. حال به هم زن و سوهان اعصاب. (اگر روحیه مازوخیستی به ارث رسیده از اجداد ساسانی تبارم نبود مگر مرض داشتم که باز هم بخرمش و ورق بزنم به امید اتفاقی تازه؟)
باز می گردم به خاطرات روزهای دوم خرداد. خاتمی را به یاد می آورم، هر 9 روز یک بحران. فشار و تهدید و تخریب. هی عقب نشینی. یک روز درد کمر گرفت. گفتند از بس حرص خورده و غم و غصه ها را در دلش تلنبار کرده به این روز افتاده. نفهمیدم دل به کمر چه ربطی دارد. ندانستم چرا رئیس جمهور باید یک تنه غصه هفتاد میلیون نفر را بخورد. نپرسیدم این خط قرمزی که می گفتند از آن عقب تر نمی رود انتهایش کجاست. نتیجه اش چه شد؟ افسردگی و یاس میلیونها همچون من، و روی کار آمدن دولتی فضاحت بار. راستی آن زمان که دولت و مجلس، قانونا و عملا در اختیار اصلاح طلبان بود بهتر می شد ایستادگی کرد و تابوها را شکست یا امروز؟ دوباره به امروز باز می گردم. تصور می کنم فریدون عمو زاده خلیلی را (که قبلا گفتم چقدر شبیه خاتمی است) بعد از انتخابات، بچه های چلچراغ را جمع می کند و با چهره ای محزون و چشمانی نمناک می گوید. سیاست تعطیل! نشریه باید منتشر شود. بگذرد این روزگار تلخ تر از زهر. بنویسید. نشریه را سرپا نگه دارید. فعلا سیاست بازان را به حال خود رها کنید. نمی خواهم اسمی از موسوی و انتخابات و این حرفها بزنید. بگذارید این چراغ ما با همین کور سویش روشن بماند. بعد هم برای آنهایی را که می خواهند کنار بکشند و می گویند نمی توانند بنویسند، ریش گرو می گذارد و لابد چند قطره اشکی هم می ریزد و به هر حال چلچراغ را راهی کیوسک ها می کند... .
هنوز هم خاتمی را دوست دارم و عموزاده خلیلی را. هر دو را انسانهای صادقی می دانم که نیتشان خیر است. اما هیچ کدام را سیاستمدار نمی دانم. باور دارم با صداقت و عواطف پاک، نمی توان به مقابله سنگدلان دروغگوی بی شرافتی رفت که هیچ گونه قانون و قاعده بازی را رعایت نمی کنند. از همین رو گله دارم از خاتمی که ما را به میدان آورد و بعد اجازه فریادمان نداد و بغضی دیگر بر بغض هایمان افزود. از عمو زاده گلایه مندم که جوانان نسل سومی را به وادی سیاست کشاند و بعد سرخورده و کتک خورده برایشان نقش یک پدر دل رحم را ایفا نمود که سلامتی فرزندانش برایش از همه چیز مهمتر است و حتی اگر تحقیر شوند و سیلی بخورند، نباید صدایشان درآید که مبادا در مقابل حریف زورگو به جراحتی بدتر گرفتار شوند. یاد جمله دوست عزیزی می افتم که در روزهای تحصن نمایندگان اصلاح طلب مجلس ششم و بگیر و ببندهای آن روزهای دولت خاتمی، حرصش در آمده بود و با چهره ای برافروخته در حالی که به سیگارش پک می زد گفت: «با شفت شفت کار درست نمی شه. یک بار باید گفت شفتالو! و قال قضیه را کند.» ای کاش خاتمی در همان نهمین روز پس از انتخابش که نخستین بحران از راه رسید، «شفتالو» را گفته بود.

۱۳۸۸ مرداد ۱۷, شنبه

کلوتیلد خواهر ماست.

برای مردم صلح دوست فرانسه:

ما ایرانیان پاک نهاد و پیروان جنبش سبز آزادی خواهی، به خاطر رفتار زشت و نابخردانه حاکمان دیکتاتور و غیر منتخب ایران و محاکمه ناجوانمردانه خانم «کلوتیلد ریس Clotilde Reiss » از شما عذرخواهی می کنیم.
کلوتیلد ریس Clotilde Reiss در بیدادگاه جمهوری اسلامی (17مرداد88)
کلوتیلد، این دختر زیبای فرانسوی که با عشق و علاقه پای به کشور ما نهاد و زبان فارسی را آموخت و حتی موضوع پایان نامه دانشگاهی اش را هم درباره ایران انتخاب کرد، همچون خواهر ماست. ما نیک می دانیم کسی برای جاسوسی، دوربین به دست نمی گیرد و بیهوده خود را در اجتماع اعتراضی و آرام مردم، آفتابی نمی کند. ما به خوبی فرق یک کنجکاوی ساده دخترانه با شگردهای زیرکانه جاسوسان را می دانیم و بر ما روشن است کودتاچیان نادانی که هم اکنون زمامدار ایران هستند در آستانه نابودی به هر بهانه ای دست می یازند تا بلکه بتوانند برای دولت غیر قانونی خود مشروعیت به بار آورند و رفتارهای خشن و کشتارهای بی رحمانه خود را موجه نشان دهند.
کلوتیلد ریس Clotilde Reiss در بیدادگاه جمهوری اسلامی (17مرداد88)
مردمان آزاده فرانسه! ما شما را به نام نامی «ژاندارک»، دخترک شجاع و آزادی خواهتان می شناسیم. ما شما را هم وطنان «کامو» و «سارتر» می دانیم که کتاب هایشان در قفسه کتاب خانه هایمان جای گرفته اند. ما پاریس شما را آسایشگاه ابدی «صادق هدایت» مان می دانیم که ادبیات فرانسه او را بزرگ کرد و سرانجام هم در «پرلاشز» اش آرام گرفت. ما باور داریم که فرانسه بدون پرسیدن از دین و مرام و مذهب امام «خمینی» -که مخالف سرسخت رژیم پادشاهی ایران بود و صراحتا قصد براندازی حکومت آن زمان ایران را داشت- او را پذیرفت و پناهش داد و صدایش را به گوش جهانیان رساند و اینک نیز یقین داریم اگر احمدی نژاد و اربابان خائنش از ایران متواری شوند باز هم می توانند روی بی طرفی فرانسه حساب کنند و باقیمانده عمر بی حاصلشان را در آنجا سپری نمایند!
این گونه است که ما ایرانیان، فرانسه و مردمان صلح جوی اش را دوستان خود می دانیم و باور داریم که حمایت از دموکراسی و آزادی بی توجه به رنگ و نژاد و مذهب، دیپلماسی رسمی سیاستمداران آن دیار است و آرمان و آرزوی ما نیز داشتن دولتی است که این گونه بیندیشد و رفتار کند. ما مردم ایران، صمیمانه برای زندانی شدن خانم کلوتیلد ناراحت و خشمگین هستیم و امیدواریم هر چه زودتر این دوران دشوار پایان یابد و تمامی بی گناهان در بند، از زندان های ایران نجات یابند.

درود بر آزادی

صفحه کلوتیلد در فیس بوک

۱۳۸۸ مرداد ۳, شنبه

حمایت نوام چامسکی از مبارزات مردم ایران

نخست مروری داشته باشیم بر شخصیت چامسکی:
«نوآم چامسکی» اندیشمند پیری‌است که هشتاد سالگی را پشت‌سر گذاشته اما هنوز هم به‌خوبی گذشته، پیگیر مسائل روز جهان‌ است. پیگیری مصرانه‌اش از اتفاقات جهانی از نیم‌قرن پیش تا به امروز و گستردگی بی‌نظیر اطلاعاتش، از زبان‌شناسی و تاریخ و فلسفه گرفته تا سیاست، مهم‌ترین ویژگی‌است که او را از اندیشمندان و روشنفکران امروز جهان متمایز می‌کند. این روزها اما چامسکی بیشتر از هر چیزی به‌خاطر انتقادات شدیدش از سیاست خارجی آمریکا شهرت دارد و از این بابت مخالفان شدیدی برای خودش دست‌وپا کرده که او را پیرمردی همیشه ناراضی، خسته‌کننده و کسل‌آور می‌دانند، در حالی‌که چامسکی بر این باور است که فاجعه‌ی امروز جهان همین ترفند «عادی شدن» اتفاقاتی‌است که در جهان امروز رخ می‌دهد و ما از روی تکرار آن‌ها را ملال‌آور می‌پنداریم. از جهتی دیگر نیز، چامسکی طرفدارانی پیدا کرده و طبق نظرسنجی ماهنامه‌ی انگلیسی «پراسپکت» به‌‌عنوان برترین روشنفکر زنده‌ی جهان شناخته شده و حتی از او به‌عنوان یکی از ده فیلسوفی یاد می‌شود که بیش از هر کس دیگری در جهان به آرا و نوشته‌هایش استناد شده است.
انتقادات او از سیاست های آمریکا موجب شده بود که خبرگزاری فارس بارها سخنان او را با آب و تاب فراوان نقل کند:
خبرگزاري فارس: نوام چامسكي منتقد مشهور آمريكايي در تازه ترين مقاله خود، آمريكاي امروز را شبيه به آلمان هيتلري با همان تئوري ها و اهداف دانست.
خبرگزاري فارس: نوآم چامسكي منتقد مشهور آمريكايي در ارزيابي طرح خروج صهيونيست‌ ها از غزه آن را حربه رژيم صهيونيستي براي به زانو درآوردن مردم فلسطين دانست
خبرگزاري فارس: نوام چامسكي استاد دانشگاه و منتقد سياست خارجي دولت آمريكا، تهاجم رژيم صهيونيستي به لبنان را نقض آشكار حقوق بشر و جنايت گسترده جنگي خواند كه هيچ گونه توجيه حقوقي ندارد.
خبرگزاري فارس: نوام چامسكي، استاد دانشگاه، زبان شناس و منتقد سياست خارجي آمريكا با بيان آن كه بيشترين ذخاير انرژي خاور ميانه در منطقه موسوم به " هلال شيعي " قرار دارد، نوشت: «كنترل ايران بر اين هلال، وحشتناك ترين كابوس براي آمريكاست.»
به ‌گزارش خبرنگار خبرگزاري فارس در منطقه‌ كرستان عراق، "نوام جامسكي " سياستمدار و روشنفكر بزرگ آمريكايي در گفت‌وگو با روزنامه‌ كردي "كردستاني نوا " سياست‌هاي اوباما و بوش را در قبال كردها و كردستان عراق، مشابه‌ يكديگر خواند.
اما امروز که چامسکی به اعتصاب غذای ایرانیان معترض در مقابل سازمان ملل می پیوندد و:
:«شجاعت و پایداری تظاهرکنندگان را تحسین برانگیز و دارای اهمیت تاریخی تام و تمام» توصیف می‌کند. و می‌گوید:«هرگونه استفاده از زور باطل است و نتایج انتخابات حتی ذره‌ای معتبر بنظر نمی‌رسد».
آیا در آینده باز هم خبری از چامسکی در خبرگزاری فارس خواهیم خواند؟!

در همین ارتباط:
گفت‌وگوی اختصاصی با «نوآم چامسکی» - بدون اعمال ممیزی مدیرمسئول روزنامه( اعتماد)
نوام چامسکی: سیاست خارجی محمود احمدی‌نژاد بیشتر از هر چیزی حرف است. یعنی تا جایی که من دولت ایران را درک می‌کنم، باید بگویم که احمدی‌نژاد در سیاست‌خارجی هیچ قدرتی ندارد و تنها لفاظی می‌کند. ایران در سال‌های گذشته خودش را از مناقشات منطقه بسیار کنار کشیده و به نظرم این موضوع به شدت به‌ضرر ایران است. حتی از نظر یک ایرانی هم اگر بخواهم حرف بزنم باز باید بگویم که این کناره‌گیری به ضرر ایران بوده است. کناره‌گیری دولت محمود احمدی‌نژاد از شرکت در مباحث منطقه این به نفع دشمنان ایران بوده و از این جهت، این سیاست خارجی دولت ایران هدیه‌ای بوده برای دشمنان ایران.

۱۳۸۸ تیر ۱۹, جمعه

و بپرهیز از خونها و ریختن آن به ناروا

امروز صبح تصادفا در میان روزنامه های قدیمی چشمم به نوشته ای افتاد که مو بر تنم راست کرد. باورم نمی شد اینگونه تناسبی را میان سخنان علی مولای درویشان و اوضاع و احوال این روزهای ایران:

... و بپرهیز از خونها و ریختن آن به ناروا، که چیزی چون ریختن خون به ناحق، آدمی را به کیفر نرساند و گناه را بزرگ نگرداند و نعمت را نَبَرد، و رشتۀ عمر را نبُرَد، و خداوند سبحان روز رستاخیز، نخستین داوری که میان بندگان کند در خونهایی باشد که از یکدیگر ریخته اند. پس حکومت خود را با ریختن خونی به حرام نیرومند مکن که خون به حرام ریختن، قدرت را به ناتوانی و سستی کشاند، بلکه دولت را از صاحب آن به دیگری برگرداند.

از عهد نامۀ مالک اشتر
نهج البلاغه، نامه 53، ص339
ترجمه دکتر سید جعفر شهیدی


ایاک والدماء و سفکها بغیر حلها، فانه لیس شی ء ادعی لنقمة و لا اعظم لتبعة و لا احری بزوال نعمة و انقطاع مدة من سفک الدماء بغیر حقها. والله سبحانه مبتدی بالحکم بین العباد فیما تسافکوا من الدماء یوم القیامة. فلا تقوین سلطانک بسفک دم حرام فان ذلک مما یضعفه و یوهنه بل یزیله و ینقله.

این هم ترجمۀ امید مجد:
خون ناحق بر زمین هرگز مریز/ که از این بدتر نباشد هیچ چیز
هیچ چیزی همچو خون ناصواب/ خلق را سنگین نگرداند عذاب
نعمت حق را نیارد بر زوال/ عمر را کوته نگرداند مجال
اولین مبنای روز رستخیز/ در قضاوتها همین خونهاست نیز
پس ز خونریزی ناحق از عوام/ دولت خود را مده هرگز قوام
در حقیقت خون ناحق ریختن/ از طنابی سست هست آویختن
قدرتت را کم کند در رهبری/ بلکه آن را از تو گیرد دیگری

پیوست:

اگر نخبگان سياسي بخواهند قانون را زير پا بگذارند، خواسته يا ناخواسته، مسئول خونها، خشونتها و هرج و مرج ها خواهند بود.
علی خامنه ای 29/3/1388 تهران: خطبه های نماز جمعه

۱۳۸۸ تیر ۱۷, چهارشنبه

نگاهی به وقایع دوم آذر 1341

نگاهی به وقایع دوم آذر 1341
... در شب پنج شنبه 3 جمادی الثانی، شبستان و حتی خیابانهای اطراف مسجد ارگ از طبقات و قشرهای روشنفکر خلق، موج می زد. خبرنگاران داخلی و خارجی در این اجتماع بزرگ و حساس حضور داشتند. در این اجتماع عظیم، یکی از گویندگان بنام کشور به منبر رفت و پس از یک سلسله سخنان روشتفکرانه و انقلابی اظهار داشت: «دولت، هیجانهای عمومی و اوضاع و شرایط فوق العاده قم، تهران، مشهد، تبریز و اصفهان را مشاهده کرد و اوضاع وخیمی را که این جنبش همگانی، برایش به دنبال خواهد داشت بررسی نمود. آنگاه صلاح بر این دید که با تمام غرور و زورگویی فوق العاده ای که داشت از خر شیطان پایین بیاید و پیش از انفجار عمومی حرف خود را پس بگیرد. از این رو عصر چهارشنبه هیئت وزیران تشکیل جلسه دادند و نظر مجدد خود را درباره لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی تا نیمه شب به نخست وزیر ابلاغ کردند.»
... دولت طی نامه ای پس از نیمه شب، توسط شخصی لغو تصویب نامه را که جواب صریح به خواست جامعه روحانیت بود به علمای تهران ابلاغ داشت. این شتابزدگی بدین منظور بود که به هر وسیله ممکن نظر جامعه روحانیت را در نخستین فرصت جلب کند، تا از اعلام تعطیل عمومی و انعقاد جلسه فردا جلوگیری به عمل آید. لذا از آقایان علمای تهران رسما خواست که از تشکیل جلسه فردا به هر صورت ممکن جلوگیری نمایند. دولت به آقایان پیشنهاد کرد تا زیر اعلامیه ای را که حاکی از تعطیلی جلسه فردا بود امضا نمایند. آقایان تهران نیز چون نظر خود را تامین شده می دیدند، موافقت کردند. ولی با این حال با طلوع آفتاب روز پنجشنبه 3 جمادی الثانی 1382، خلق دلاور پایتخت همچون سیل به طرف مسجد سرازیر بودند و طوفانی از توده ها به سوی میعادگاه در حرکت بود. هرچه ماموران رژیم دست نشانده ، اعلامیه فوق الذکر را به آنها نشان می دادند، تا از هجومشان به طرف مسجد بکاهند، کوچکترین اثری نداشت. مامورین کوشش می کردند چنین وانمود کنند که مشکل پایان یافته تا مردم متفرق شده دنبال کار خود بروند ولی هیچ کس به حرفشان اعتنایی نمی کرد... انبوه جمعیت چون دریایی متلاطم موج می زد. دولت که دید مشکلی را که برای علاج آن، شب گذشته با آنهمه شتابزدگی کارهایی صورت داده باز حل نشده و خطری را که می خواست پیشگیری کند، با آن مواجه است لذا برای بار دوم به گوینده معروف و بنام کشور متوسل گردید تا به مسجد آمده به مردم اطمینان دهد که تصویبنامه لغو گردیده و قابل اجرا نخواهد بود. وی نیز به درخواست دولت پاسخ مثبت داد و به مسجد آمد و در میان شور و هیجان ویژه ای به منبر رفت و طی سخنان آموزنده ای مردم را از لغو تصویب نامه انجمنهای ایالتی و ولایتی با خبر ساخت و آنها را به آرامش و سکوت دعوت نمود... ولی عصر پنجشنبه که روزنامه ها انتشار یافت و از لغو تصویب نامه دولت خبری در آن نبود، دوباره مردم به جنب و جوش و حرکت در آمده، خشمگین و ناراحت از دروغ پردازی های دولت، به منزل پیشوا بار یافته تا کسب تکلیف کنند. معظم له ضمن فرمایشات انقلابی و نوید دهنده شان که از قلبی نیرومند و روحی استوار بر می خواست با یک دنیا قاطعیت و ثبات که ویژه رهبری است فرمودند: «این را بدانید تا دولت، موضوع را در روزنامه ها اعلان نکند، کار خاتمه نیافته است، ما هم مبارزه را از سر می گیریم و تا پیروزی کامل ادامه خواهیم داد...»
سرانجام،«علم» نخست وزیر وقت، روز شنبه 4 آذر ماه 41 طی یک مصاحبه مطبوعاتی به خبرنگاران گفت: هیات دولت تصویب نمودند که مقررات تصویبنامه 16 مهر ماه 1341 مربوط به انتخابات انجمن های ایالتی و ولایتی، قابل اجرا نخواهد بود. با این مصاحبه، رژیم ارتجاعی ایران به شکست مفتضحانه خود در برابر اراده شکست ناپذیر و نیرومند خلق و پیروزی چشمگیر مردم، اعتراف صریح کرد.
* کتاب «بیوگرافی پیشوا» از سری کتاب های به اصطلاح جلد سفیدی است که در روزهای پایانی حکومت پهلوی به شکل مخفیانه چاپ و توزیع می شدند. این کتاب شرح قسمتهایی از مبارزات انقلابی مردم به رهبری امام خمینی است که در کتاب با لفظ پیشوا از او یاد شده است. تاریخ دقیق چاپ کتاب درج نشده است. آنچه خواندید چند سطری از این کتاب بود و شرح وقایع دوم آذر 1341 و اعتراضات مردمی به لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی را بیان می کرد.