۱۳۹۰ تیر ۵, یکشنبه

چرا درجا می زنیم...

درسی که حاکمان فعلی از انقلاب 57 گرفته اند: سرکوب خشن و عدم عقب نشینی حتی یک گام
درسی که اصلاح طلبان کنونی از انقلاب 57 گرفته اند: انتقاد ملایم و عدم پیش روی حتی یک گام

چند گزاره ی اشتباه: مشکل اصلی ما حکومت نیست،مشکل اصلی ما ملت است! و ...

چند گزاره ی اشتباه: مشکل اصلی ما حکومت نیست،مشکل اصلی ما ملت است! و ...

در گفتگوهایی که با موضوع «تغییر حکومت»با دوستانم داریم اغلب مواجه با گزاره هایی می شویم که به نظر می رسد موانع فکری ورود به جنبش باشند.در این نوشته به برخی از آنها می پردازم:
1-با دیکتاتور مبارزه نکنید،با ریشه های دیکتاتوری مبارزه کنید
من بخشی از این گزاره را قبول دارم،ما باید ریشه های دیکتاتوری را خشک کنیم.به قول نیچه:«شکستن بت ها کافی نیست،خوی بت پرستی را بشکن!»
آنچه باعث شده است ما بخش قابل توجهی از توان مان را صرف مبارزه با دیکتاتور بکنیم این است که دیکتاتور و تیم او مانع مبارزه ی ما با ریشه های دیکتاتوری می شوند.آنها با تسخیر ثروت ملی،رسانه ی ملی و نهادهای ملی و با زندانی کردن نخبگان،تعطیلی مطبوعات،ممانعت از فعالیت نهادهای مدنی،با ممیزی کتاب،با حذف کتاب ها از نمایشگاه کتاب،با فیلتر کردن سایت ها و وبلاگ ها و...راه را برای اصلاح فرهنگی و فعالیت مدنی بسته اند.
مگر محمدجعفر پوینده و محمد مختاری چه کرده بودند که با چاقوی سربازان گمنام دیکتاتور قیمه قیمه شدند؟آخرین کار محمدجعفر پوینده ترجمه ی منشور جهانی حقوق بشر بود و آخرین کتاب محمد مختاری«تمرین مدارا»!
مگر سعید حجاریان با شخص دیکتاتور درگیر شده بود که توسط محافل بسیج ترور شد؟!
مگردکتر فریبرز رئیس دانا به جز نقد اقتصادی کار دیگری کرده است که به زندان انداخته شده است؟!
مگر حسن یوسفی اشکوری به جز قرائت نو از دین کار دیگری کرده بود که به زندان افتاد و «خلع لباس» شد؟!
چگونه با ریشه های دیکتاتوری و خوی بت پرستی مبارزه کنیم ؟ همچون پوینده ترجمه کنیم ؟ همچون مختاری بنویسیم ؟ همچون حجاریان نظریه پردازی کنیم ؟ همچون رئیس دانا نقد کارشناسانه کنیم ؟ همچون یوسفی اشکوری قرائت های جدید از دین ارائه دهیم ؟
تیم دیکتاتور همه ی این حرکت ها را مانع می شود،در چنین شرایطی اولین قدم برای از بین بردن خوی بت پرستی شکستن بت هاست.
2-مشکل اصلی ما حکومت نیست،مشکل اصلی ما ملت است
بنده نیز موافقم که مردم ما دچار آسیب های جدی فرهنگی و اجتماعی هستند.موافقم که نیاز به خانه تکانی فرهنگی،بازسازی زبانی و بازآموزی اخلاق شهروندی داریم.اما مشکل اینجاست که حکومت بین نخبگان و توده فاصله ایجاد کرده است.من دچار این وهم نیستم که سقوط این حکومت،ایران را مدینه ی فاضله خواهد کرد.خیر،با سقوط این حکومت تازه کار ما شروع می شود.
بعد از سقوط این حکومت چند دهه کار فرهنگی و اجتماعی لازم است تا شدت بیماری های فرهنگی ما کاهش یابند اما تا این حکومت باقی است و به طور فعال ذهن ملت را مسموم می کند کار فرهنگی کردن آب در هاون کوبیدن است !
وقتی دستور اداری صادر می شود که دانش آموزان را از مدارس و سربازان را از پادگان ها به تماشای «اخراجی ها»ببرند،وقتی خرافه ها در تیراژ میلیونی و با یارانه چاپ می شوند و وقتی رسانه ی ملی با هزینه کردن ثروت عمومی ترویج چندهمسری می کند ساده لوحانه است که من تصور کنم کتاب من با تیراژ 3000جلدی می تواند آسیب زدا باشد،بگذریم از این که من هم شهروندی از این جامعه ام و بعید نیست که ذهن من نیز در یکی از تله های فرهنگی این حکومت گیر افتاده باشد!
3-اینها را انگلیسی ها آورده اند و تا وقتی حضورشان به نفع انگلیسی ها باشد باقی می مانند !
این ماجرای «توهم توطئه ی دایی جان ناپلئونی»نیز از گزاره های شایع در ملت ماست.شکی نیست که تعاملات بین المللی و منافع قدرت های بزرگ در پیروزی انقلاب 1357 نقش تعیین کننده ای داشت اما اگر بستر اجتماعی مناسب این انقلاب در این مملکت وجود نداشت نه کودتای28مرداد1332موفق از آب درمی آمد و نه انقلاب 1357.
طبعا ادامه ی حضور جمهوری اسلامی هم برای روسیه و چین و هم برای آمریکا و اسرائیل منافع عظیمی را در پی دارد.نه تنها روسیه و چین و آمریکا و اسرائیل،که حتی امارات و ترکیه نیز رشد اقتصادی خود را مدیون وطن فروشی سران جمهوری اسلامی هستند.قطعا قدرت های خارجی تا جایی که آبروشان حفظ شود یکی به نعل و یکی به میخ خواهند کرد تا این حکومت با وضعیت«کج دار و مریز»ادامه ی حیات دهد.
اما یک ملت بزرگ در این بازی پیچیده ی تعاملات اقتصادی و بین المللی یک«قربانی منفعل» نیست.مردم ایران به راحتی می توانند با تحریم کالاهای چینی دولت چین را وادار کنند که دست از حمایت از جمهوری اسلامی در شورای امنیت بردارد.تصمیم گیری های بین المللی بر پایه ی منافع اقتصادی استوار است و یک شبکه ی اجتماعی چند میلیونی مخالفان حکومت ایران به راحتی می تواند موازنه ی منافع اقتصادی را به هم بزند.
4-حکومت می خواهد ما را وارد بازی خشونت آمیز کند!
این گزاره در بین طرفداران جنبش سبز به عنوان یک اصل بدیهی پذیرفته شده است و بر آن مبنا هرگونه حرکت قهرآمیز را رد می کنند.این گزاره در هیچ جا به اثبات نرسیده است!
طرفداران این گزاره معتقدند که از آنجا که حکومت دارای قدرت نظامی بالایی است ورود به این عرصه مساوی است با قتل عام شدن مخالفان حکومت.
دوستان من،داشتن سلاح هسته ای،موشک شهاب و سلاح های چینی و روسی هیچ کدام در یک جنگ شهری مزیت رقابتی محسوب نمی شوند.نه تانک های سپاه در خیابان های تهران می توانند ابتکار عمل را به دست گیرند و نه بمباران شیمیایی و هسته ای تهران برای سپاه مقدور است.فرزندان و خانواده های نیروهای «گارد جاویدان»علی خامنه ای در همین شهری زندگی می کنند که مخالفان او! من خیال می کنم این گزاره توسط سیستم جنگ روانی حکومت طراحی شده تا ابتکار عمل ما را کم کند.
گرچه در مقطع زمانی فعلی که خانواده های مافیایی درون حکومت به جان هم افتاده اند به نفع ماست که وارد مبارزه ی قهرآمیز نشویم اما من نه گزاره ی اثبات نشده ی فوق را می پذیرم و نه گزینه ی مبارزه ی قهرآمیز را منتفی می دانم.چند قوطی روغن ماشین که روی سطح آسفالت ها پخش شود تمام موتورسواران لباس شخصی را زمین گیر می کند.مگر فلسطینی ها با پرتاب سنگ انتفاضه ی دوم را خلق نکردند؟

۱۳۹۰ تیر ۳, جمعه

محمد نوری زاد در برنامه ساعت ششم رادیو فردا 6 عصر جمعه 3تیر1390

اعتصاب غذای یک زندانی آخرین راه برای فریاد زدن است...
(متن کامل به زودی در وبسایت رادیو فردا درج می شود)