۱۳۸۹ آذر ۴, پنجشنبه

سعيدي سيرجاني و سيماي دو زن


چهارم آذر برابر است با سالرزو قتل ناجوانمردانه «علی اکبر سعیدی سیرجانی» نویسنده آزاداندیش و شیرین قلم ایرانی که در در چهارم آذر 1373 توسط ماموران وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی در زندان کشته شد. سعیدی سیرجانی را پیش از دانستن مسائل سیاسی زندگی اش و قتل مظلومانه اش، با کتاب «سیمای دو زن» شناختم. چه لذتی بردم از خواندن این کتاب و از قلم شیوا و اندیشه روشن نویسنده اش که به زیبایی دو چهره تاریخی و ادبی ایران و عرب، «لیلی» و «شیرین» را به مقایسه نشسته بود. کتابی که از آن پس با هر دختری هم کلام شدم خواندنش را توصیه کردم که بسیار ضروری است برای دختران ایران زمین تا بدانند «شیرین» چگونه زنی آزاد و انتخاب گر بوده است در زمانی که تعصبات کور قبیله ای و عقیدتی در همسایگی ایران بیداد می کرده است. یادش به خیر و روان اش شاد سعیدی سیرجانی که خود قتل قریب الوقوع اش را پیش بینی نمود و هرگز پاپس نکشید. سعیدی سیرجانی در ‎آخرین نامه‌ای که به خامنه‌ای نوشت، پذیرفت که با مرتد نامیدن‌اش از سوی رهبر نظام جمهوری اسلامی قاعدتا بزودی کشته خواهد شد، اما برای در امان ماندن از زندان و قتلی که می‌دانست در انتظارش بود هیچ اصرار و التماسی نکرد. در زمان بازداشت و مرگ سعیدی سیرجانی علی خامنه‌ای رهبر نظام جمهوری اسلامی بود. همچنین اکبر هاشمی رفسنجانی ریاست جمهوری اسلامی ایران، محمد یزدی ریاست قوه قضائیه جمهوری اسلامی ایران، علی فلاحیان، وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران و نیز علی اکبر ناطق نوری ریاست مجلس شورای اسلامی ایران را برعهده داشتند. علاوه بر آن‌ها وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی جمهوری اسلامی ایران نیز بر عهده مهندس مصطفی میرسلیم بود.

۱۳۸۹ آذر ۱, دوشنبه

چلچراغ توقيف شد. آخرين محرمانه چلچراغ

امروز دوشنبه، اول آذر 1381، هفته نامه «چلچراغ» توقیف شد و حالا خواندن آخرین محرمانه آن به قلم بزرگمهر حسین پور شاید اشک خیلی ها را درآورد:

کار از چند هفته گذشته است و به چند ماه می رسد. مخصوصا از وقتی امیرمهدی ژوله سردبیر شد، همه چیز (به چیز که می گویم دقت کنید) بهتر شد. کیفیت بصری، مفهومی، جنجالی و فروش. حالا قضیه خیلی خوب شده است. (به قضیه که می گویم هم دقت کنید.) یعنی قضیه کاملا دست همه آمده و دیگر چلچراغ دارد می شود همان چلچراغی که همه ما دلمان می خواهد تویش کار کنیم و همه شما دلتان می خواهد آن را دم دکه روزنامه فروشی ورق بزنید و شاید پولش را هم بدهید. حالا با همه این احوال قضیه دارد پیچیده تر هم می شود. نه این که قضیه که دستتان آمده از دستتان رها شود... نه. بلکه بیشترتر هم دستتان می آید. یعنی این که از شماره آینده قرار است هرچقدر که ترکانده ایم، بیشترش کنیم. یعنی این که بیشتر بترکیم. یعنی این که دسته جمعی تصمیم گرفته ایم که منفجر شویم. یعنی این که اگر 32 صفحه اضافه شود، یعنی این که اگر صفحه هله هوله و شمسی کوره، پاتوق، بیگ بنگ، تیک آف، ترمز دستی، نسل چهارم اساسی، سینما جهان دبل!، صفحه های طنز ویژه، چهار پرونده هر هفته ای، یک ویژه پرونده شش صفحه ای، چند ستون و صفحه از کلی آدم هیجان انگیز، چند صفحه در مورد آی تی و چی چی تی و یادداشت های بچه پولدار و کلی مصاحبه و جنگول و قرشمال بازی دیگر را داریم می پاشیم توی مجله و اگر با این چیزها نترکد و نترکیم و نترکید... دیگر باید دسته جمعی برویم یک جایی که محل ترکیدنگاهمان را یک معاینه بنماید.
به هر حال ما که خودمان را آماده کرده ایم. شما هم که آماده بشوید، می گویم دمتان قیژ و به پیش!
محرمانه چلچراغ/ بزرگمهر حسین پور
چلچراغ/ سال نهم/ شماره 412
29 آبان 1389

آخرين شماره چلچراغ که کف خانه ولو شده و با حسرت نگاهم مي کند.