۱۳۸۹ بهمن ۸, جمعه

این بار که به خیابان آمدیم تا رسیدن به خواسته هایمان، به خانه بازنمی گردیم.


دوشنبه 25 خرداد 1388 و آن سیل جمعیت در پایتخت،‌ راه پیمایی سکوت و اعتراض مدنی میلیون ها شهروند در برابر دروغ و فریب. چند روز بعد در روزهای سرکوب و خون، حسرتی دردناک در دلم به جای ماند: اگر آن روز مردم به خانه هایشان نمی رفتند حاکمیت مجبور بود کوتاه بیاید... .
امروز اما دیگر افسوس نمی خورم. آن روز نهایتِ پیروزی ما کنار رفتن صورتک زشتی چون احمدی نژاد بود و رای ما هم که بازمی گشت باز چهره ی پلید اصلی بر جای خود می ماند و ساختار معیوب حکومت به حیات خود ادامه می داد. ‌امروز اما از پس ماه ها که خون داده ایم، زجر کشیده ایم و تحقیر شده ایم دیگر رفتن فلان و آمدن بهمان، خواسته ی ما نیست. آنچه می خواهیم و سرزمین دیرینه سال خود را شایسته ی آن می دانیم اصلاح زیربنایی قانون اساسی و روی کار آمدن حکومتی است که برآمده از رای واقعی اکثریتمان باشد و بتوانیم درآزادی کامل، آنچنان بر آن نظارت کنیم که فقط در راستای منافع ملی و احیای غرور لگدکوب شده ی میهن پاک و نیک بنیادمان به پیش رود. باور دارم آن روز نزدیک است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر